روش تحقیق هرمنوتیک
روش تحقیق هرمنوتیک
روش تحقیق هرمنوتیک :
روش تحقیق عبارت از کلیه وسایل ومراحل جمع آوری منظم اطلاعات وشیوه تحلیل منطقی آن ها برای رسیدن به یک هدف. این هدف بطور کلی کشف حقایق است به همین جهت اصولی کلی آن در کلیه علوم یکسان میباشد.
روش تحقیق از نظر گردآوری داده ها به سه روش زیر تقسیم می شوند
- کمی
- کیفی
- آمیخته
روش تحقیق کیفی
تحقیق کیفی عبارت از مجموعه فعالیتهایی(چون مشاهده، مصاحبه و شرکت گسترده در فعالیتهای پژوهشی) است، که هرکدام بهنحوی محقق را در کسب اطلاعات دست اول، دربارهی موضوع مورد تحقیق یاری میدهند. بدینترتیب، از اطلاعات جمعآوری شده، توصیفهای تحلیلی، ادراکی و طبقهبندیشده حاصل میشود.
روش تحقیق هرمنوتیک یکی از روشهای تحقیق کیفی است .جان مارتین کلادنیوس (متقی فر، سعید) هرمنوتیک را هنر دستیابی به فهم کامل و تام عبارات گفتاری و نوشتاری میدانست.
روش تحقیق هرمنوتیک
روش هرمنوتیک
تاریخچه
هرمنوتیک به عنوان یک روش که در کسب دانش و تحصیل علم بکار رود، مشخصا از تفکرات و مباحث قرون هجدهم و نوزدهم زبان شناسان و اندیشمندان اروپایی به وجود می آید. نظریات اشخاصی چون ُلف زمینه ساز شکل گیری و نظامندی آن در قالب روشی علمی می شود. البته چون بسیاری از مکاتب دیگر، پس از شکل گیری و اشاعه ی آن متوجه شدند که در تاریخ اشخاص و آثار بسیاری بوده اند که می توان آنها را به عنوان اولین بکار برندگان روش هرمنوتیک دانست و چه بسا ناآگاهانه آن را در مطالعات ، تحقیقات و آثارشان اعمال کرده اند.
تعریف روش هرمنوتیک
با توجه به تعریف بالا روش هرمنوتیکی را می توان روشی برای فهم و تفسیر هر نوع متنی از جمله متون دینی دانست و از آنجا که بخش عظیمی از محتوای دین از متون دینی تشکیل شده است، روش هرمنوتیکی (در صورتی که از قواعد صحیح و مقبول تشکیل شده باشد) میتواند به مفسر در فهم و تبیین صحیح متون دینی کمک شایانی کند. به همین دلیل «هرمنوتیک به مثابه یک روش تفسیر متون از دوران کهن در حوزههای دینی مسیحیان و مسلمانان مطرح بوده است(خسروپناه، عبدالحسین)
هرمنوتیک از نظر تاریخی به سه دوره تقسیم میگردد
هرمنوتیک کلاسیک
هم زمان با عبور از سدههای میانه و از میان رفتن سیطره مسیحیت کاتولیک، کتاب مقدس از زیر سایه کلیسا خارج شد و به میان مردم آمد. در این زمان که مردم برای خواندن و فهم کتاب مقدس به آزادی رسیده بودند، نیاز به قواعدی بود تا از هرج و مرج در تفسیر پیشگیری کند و به خوانندگان، برای فهم درست و درک معنای اصلی متون راهکاری نشان دهد. شلایرماخر و ویلهلم دیلتای دو تن از دانشمندان این دوره بودند که اصول اولیه دانش تأویلشناسی را در سده نوزدهم بنیان گذاردند.
این دو معتقد بودند که یک معنای غایی و یک فهم نهایی از اثر وجود دارد؛ وظیفه مفسر است که با شناخت اثر، بررسی نشانههای درون متنی و اصلاح روش تفسیر تلاش کند تا بدان «معنای نهایی» دست یابد. دیلتای همچنین معتقد بود که برای فهم بهتر متن، باید به نیت مؤلف پی برد و دانست که او متن مورد نظر خود را به چه منظور و با چه هدفی آفریدهاست. اشکال نظریات دیلتای این است که دستیابی به قصد و نیت مولف، به جهت بعد زمان و مکان، همیشه مقدور و میسر نیست.
۲- هرمنوتیک فلسفی
در قرن بیستم میلادی، تحول بزرگی در هرمنوتیک روی داد و این دانش پا به عرصه تازهای گذاشت که عوامل اصلی این تحول را باید دانشمندان و فیلسوفان نامداری چون فردریش نیچه، مارتین هایدگر، هانس گئورگ گادامر، پل ریکور و… دانست. در این دوره به جای تلاش برای روشمندسازی شیوه فهم، بحث از ماهیت فهم به میان آمد. فیلسوفان این عصر در صدد اثبات این نکته بودند که چیزی به نام «فهم نهایی» و مؤلفهای تحت عنوان «نیت مؤلف» مطرح نیست. فهم آن چیزی است که در اندیشه مفسر نقش میبندد .
فهم هر مفسر ریشه در زمانه، جامعه، فرهنگ و تربیت او دارد و این عوامل، محدوده عملکرد ذهن مفسر را ناخودآگاه در حصار میگیرد، او نمیتواند بیرون از این دایره بیندیشد و بفهمد؛ بنابراین فهم، امری اتفاقی و مسبوق به پیشینه تاریخی مفسر است که به شکل یک رویداد درون ذهن وی شکل می گیرد و به هیچ روی قابل کنترل کردن و تعریف در قالب روش و راهکار نیست. دریافت و برداشت هر خواننده، منحصر به خود او است و به تعداد خوانندگان یک متن، فهم های متفاوت وجود خواهد داشت.
ضعف عمده نظریات تأویل شناسانه فلسفی این است که در سایه نسبیگرایی با نفی روش، هر فهم و استنباطی از اثر را قابل توجیه میداند و این امر را طبیعی و ناگزیر قلمداد میکند و بدین وسیله، راه را بر خوانش های متفاوت و بعضاً متضاد از یک اثر می گشاید.
۳- هرمنوتیک نوین
در دوران معاصر تلاش زیادی صورت گرفتهاست تا برخلاف هرمنوتیک فلسفی، شیوه و راهکاری خاص برای دستیابی به فهمی یگانه ارائه شود. نمایندگان بزرگ این دوره «امیلیو بتی» و «اریک هرش» با نقد دیدگاههای هایدگر و گادامر سعی در احیای آموزههای تأویلشناسی کلاسیک دارند و میکوشند برای دغدغههای ذهنی اشلایرماخر و دیلتای قاعدهای منسجم و اصولی تعریف کنند: قاعدهای که هم «روش در فهم» را توجیه کند و هم به دریافت «فهم نهایی» از اثر نائل گردد. اریک هرش عقیده دارد که در تفسیر متن، دو برداشت مستقل از یکدیگر وجود دارد: نخست معنایی که از واژگان متن دریافت میشود؛ دیگری شواهد آن معانی در دورانی که اثر تفسیر میشود.
سپس توضیح میدهد که معنای لفظی همواره ثابت است، اما شواهد آن معنا، در هر دورهای فرق میکند. مثلاً معنای «قلم» در یک دوره ممکن است به قلمنی اطلاق شود؛ در دوره دیگر به «مداد زغالی» و زمانی هم به «خودنویس»! اما در تمامی این سه دوره، معنای قلم یک چیز بیشتر نیست: «وسیلهای برای نوشتن»! وی معتقد است که اگر چه همیشه نمیتوان به معنای نهایی مورد نظر مؤلف دست یافت، اما با بهکارگیری و پیراستن روش، ضمن نفی دریافتهای نادرست و لغزان، میتوان به درجهای از فهم دست یافت که درستتر از بقیه و نزدیکتر به خواسته آفریننده اثر باشد، زیرا درعین زمان تفاسیر گوناگون نمیتوانند همگی درست باشند.
روش شناسی هرمنوتیکی با انتقاداتی روبروست، از جمله:
- استناد به همدلى و گذاشتن خود به جاى دیگرى هرگز ملاک مشخصى تعیین نمى کند تا بتوان دریافت که کدام محقق به آن حد فرضى نائل شده است. از این رو، روش هرمنوتیک از سنجش با ملاک هاى آزمون پذیر، دور می ماند
- توجه بیش از اندازه به کیفیت گرایى و درون گرایى، آن را از تکرارپذیرى و قابلیت بررسى توسط دیگران که از خصایص روش هاى علمى است، دور می سازد.
- در روش هرمنوتیک، توصیه مى شود که محقق ارزش هاى انسان ها را براى تفهم رفتارشان، بررسى کند؛ ولى باید ارزش هاى خود را کنار بگذارد. این امر، چگونه مقدور است وقتى که محقق براى تفهم معناى رفتار کنش گران، باید خود را از یک طرف به جاى او بگذارد و از طرف دیگر از ارزش هاى خویش خالی شود؟
- با شناختى مکفى از روش شناسى علوم مثبت و علوم انسانى و اجتماعى، درخواهیم یافت، آنچه موجب شده است تا روش شناسان هرمنوتیک، موضوع و روش تحقیق را در علوم اجتماعى از علوم طبیعى مجزا و متمایز بدانند، از عدم شناخت شان از علوم اجتماعى ناشى نمى شد، بلکه آنها از موضوعات و روش هاى بکار بسته شده در علم فیزیک و علوم طبیعى، آگاه نبودند و از آن برداشتی تخصصی نداشتند.
جایگاه محقق یا مفسر در هرمنوتیک
محقق یا مفسر در روش هرمنوتیک جایگاه والایی دارد.دلایل و جهات این امر عبارتند از:
- مفسر هم بر محیط پیرامون خویش واقف است و هم با کوشش خاص خود دنیای خاص فرد مورد تحقیق (نویسنده، نقاش و به طور کلی صاحب اثر) را درک می کند.
- از جانبی دیگر، مفسر نویسنده یا نقاش یا هر صاحب اثری را در مجموعه ای وسیع می نگرد. مفسر همانند ستاره شناسی است که در رصدخانه خود منظومه ای وسیع را می بیند که صاحب اثر یا پیام در محدوده آن جای دارد. پس او نه تنها صاحب اثر را می بیند، بلکه تمامیت دنیای او را مشاهده می کند.
- با گذشت زمان و توالی حوادث، مفسر از نتیجه نهایی کار نیز آگاهی دارد.
الو تز برندی متفاوت در خدمات پایان نامه و مشاوره پروپوزال با همکاری اساتید برجسته ایران
مشاوره پروپوزال دکتری و مشاوره پروپوزال ارشد و مشاوره انجام پایان نامه ارشد و مشاوره انجام پایان نامه دکتری
نظر (0)